-
مارپله
چهارشنبه 15 فروردین 1397 23:43
زندگانی بازی مارپله است خانه هایش هر کدام یک خاطره است تاس را انداختم و آمد شیش نقطه آغاز شروع کردم به پیش دور بعدی تاس چرخید روی دو تا دو خانه مهره ام رفت به دجلو تاس چرخید و چهار رخ دادنشان مهره ام افتاد روی نردبان شاد و خوشحال رو به بالا می روم به گمانم تا ثریا می روم تاس این بار مرا یاری نکرد مهره سه را برایم روی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 دی 1396 01:25
چشم غزل از دشت جمالت نچرانید وانگه که مرا از در درگاه برهانید
-
نگاه
سهشنبه 21 آذر 1396 06:41
آرامشم از نگاه توست چشمهایت را نبند کابوس نیزه را تیز کر ده است
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 آبان 1396 13:17
نه وخو یویی و تیم نه و بیوری مر و کوم رتیه نیسی دیوری
-
درد
سهشنبه 11 مهر 1396 16:10
روی تنم بجز زخم امیری دگر نبود هر آن که اراده می کرد تنم از درد می نالید عشق تو گر چه مرحمی بود بر دل من ولی تو کجا و قدرت درد کجا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 شهریور 1396 12:43
چی عکس مایی د مین اویی مین دلمونی نونم کجایی
-
کاوس
جمعه 3 شهریور 1396 11:22
از خواب می ترسم شب تا صبح من کاوس میبینم دوست دارم روز باشد روشن روشن همه جمع گفتگو ها گرم مهربانی هم کند آغوش خود را باز صدای خنده باران وباراد کند اهل و ایال خانه مان را شاد در فضای خانه بوی عشق باشد زندگی شیرین شیرین چون عسل از شلوغی میبرم لذت و سکوت مرا به فکر می برد به جاهای دور تاریک و ترسناک بیم می گیرد مرا از...
-
غصه
یکشنبه 22 مرداد 1396 14:11
غصه و ن وری دلم بیه تلمبار دار ه د مه می حوره هی چی سگ هار تقلا قوم و خویشو اثری ناره کل کریت زیر چنگش بیمه گرفتار
-
آواز رفتن
پنجشنبه 19 مرداد 1396 11:25
توی بارون خیس خیسم چترم و طوفان شکسته دلم از خودم گرفته خسته ام خسته ی خسته چرا آفتاب قهر کرده با من خسته و مانده خوردم به کوچه بن بست رانده ام از همه رانده دل من سیاهی شب گریه هاتو ثبت کرده توی نیزار دلم قو آواز رفتن خونده
-
امدیشه
جمعه 23 تیر 1396 20:15
صحبت از بر چیدن اندیشه است جنک میان ریشه ها و تیشه است گر رها سازیم دست یکدگر یک بیا بان جایگزین بیشه است
-
سنگ صبور
جمعه 9 تیر 1396 14:07
ای که سنک صبور همه ای وبرجای همه از جان خودت می گذری پس برای من مسکین تره ای خورد نکردی .... چرا.?
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 تیر 1396 13:59
تلم اویی تو د بارون دیشو بیه قابی که عکسم ها و مینت خدا نکه که باد بیا موج بسازه ستارم نگیره د ری زمینت
-
ای فلک ها وم می خنی
چهارشنبه 24 خرداد 1396 18:54
همه عمر پا تو منم که تو بیوی و مه بخنی چه گناهی مر مه کردم که تو لیزم شیونی کور کلوم که د دنیا مونسم زمین سوره نون و دونم جیر جیرکه که وان هم تو پرنی توسون و سوز گرما زیر یه کویره هونم تو بچه و سنگ پرونی زیه هونمه رمنی بخت اگر که یار مه بی تو دوشتی وام سر سازش و فقیری ها کنم ره زیه قومه تیچنی ای فلک ینون که گوتم همشو...
-
دست خدا
چهارشنبه 24 خرداد 1396 02:18
دست همه گیر به دامان توست لطف خدا در کف دستان توست در شب قدر که شب معراج توست عالم هستی همه میهمان توست هرکه کند روی به سویت علی تا به ازل شیفته و حیران توست دوری ز تو مایه شرم ساری است شعیه تو نوکر و قربان توست نفطه پرگار همه عالمی عرصه تو موجی ز ایمان توست قدرت موجت همه گیتی است ساحل دین قلب یتیمان توست گیر تو دستم...
-
یاد آن روزها بخیر
دوشنبه 22 خرداد 1396 18:50
یادآن دوستان دیرینم به خیر یاد آن روزهای شیرینم به خیر یاد باد تیم های فوتبال رازی لنج های من و اکبر در بازی یاد آن گوشی قلک دارمان شی میم ر گشت آن روز رمزمان یاد مینی بوس آبی علی پرسه های ماهیانه گشتلی یاد گشتن در گناوه .دیلم خاطرات مانده در ذهن بی قلم یاد خنده بزی مصطفی یاد پرت کردن آن ترقه ها یا دآن عن چینی در برنج...
-
هنر و پیشه ما
شنبه 20 خرداد 1396 00:54
هرچند که هست پیشه ما بسیار دل آزار جز سر سوزن ذوقی در آن چیزی نیست ما بقی تلخی و رنجیدن یار یاد دارم آن لحظه تلخ دخترم ذوق زد و گفت شا عر است بابایم گفت دوستش بیچاره شما هم مثل ما........ چه کنم طاله ما نیز این است که برنجیم و بسوزیم وهنری را بنمایم عرضه تا نشاند گوشه لب های شما غنچه ای از خنده
-
زندگی در جریان است
شنبه 13 خرداد 1396 13:43
زندگی حرکت رودی است که در جریان است .گاه آرام ،ساحلش لذت بخش .ماهیان رقص کنان در ته آب ،لای سنگ های بزرگ ،به بازی مشغول ،دختران نیزار ،پای در آب زلال،شانه باد به دست ،همه با آیینه شفاف آب ،گرم آرایش و زیبایی خود ،بچه ها گرم به بازی مشغول ،موج با عشق ،می زند بوسه به ساحل از دور ،و چراغ خورشید ،می کند شادی و نور افشانی...
-
ای صاف تر از نگاه خورشید
یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 18:20
ای صاف تر از نگاه خورشید شفاف تر زلالی آب ای اوج تر از عروج خوبان ما را به نگاه خویش دریاب در بیشه خود گم شدم از خویش با دست به ما اشاره ای کن روباه وپلنگ و شیرو درویش دنبال من اند چو لقمه ای ناب راهی بنما بهر نجاتم گیرم به دام مکر صیاد از جهل به دام مکر فتادم بیداربنما ز غفلت وخواب
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 23:30
بجز ماه که باشد کند یادت ای آفتاب
-
موبایل
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 19:23
خدا د دس انترنت و گوشی کارو بارمون ون فراموشی سر نی ری بالشت فیت فت یایه گویم بینم کیه دمو چی هایه دینی یا جوکیه یا فیلم خنه نشنت پا گوشی خوت پرنه چی کارگر شو منی شفت دوری نه تییات رون خو نه هم بیوری د تلگرام روی د مین وات ساپ کیف کنی منی پیل سیت زنن چاپ اینستا روی و سیل عکسا فکر نکنی سو که مونی و جا سحری ورسی تیات پف...
-
روز پدر
سهشنبه 22 فروردین 1396 01:18
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به نام تو مزین روز زیبای بابا را دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین که به قلب مرد نقش بست عشق پاک کبریا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نبا شد گر به دست مرد افتد غیرت گره گشا را مگر ای سحاب رحمت تو ببار و ر نه دوزخ که به مکر و جهل و حیله آتش افتاد همه جا را برو ای گدای مسکین در...
-
میمونی طبیعت
دوشنبه 14 فروردین 1396 21:06
طبیعت میمونی گپی وان امروز بکنه بدرغه د عید نوروز سفره وان و سرش هرچی دلت ها د آش باقله تاسو پ لوسوز زوزه باد شمال بوزی ملیچه دو دسماله بوازیموشاد و پیروز بیشه تش مغل گله بریژه بید گلونی و سر .بیه ورخت دوز شوخی گپیا بوزی کوچکو ولو او عاقبت و خیر بایم شاد و پیروز شادی د بینمو رختش ننه بیل سی یک بایمو و یارو دلسوز
-
عشق
پنجشنبه 10 فروردین 1396 17:53
عشق گر اتش به جانم می زند پتک بر این استخوانم می زند تشت رسوایی اگر سر می نهد عیب ما بر بوق عالم می زند باده مست جنونم می دهد نیش بی مهری به جانم می زند بین مردم گر خرابم می کند چوب بر فرق خیالم می زند باک نیست مجنونم و درد می کشم عشق میزان است عیارم می زند دست بسته سر به دارش می نهم با سر زلفش دارم می زند عشق دل...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردین 1396 19:18
زندگی زیباست و شیرین با همه سختی هایش نعمت بزرگی است که عظمت آن از لذتش پیداست زمانی که قند در دلمان آب می شود و احساسمان اوج میگیرد به خود می بالیم و در پوست خود نمی گنجیم کبوتر وار با بالهای تیز بر فراز گذشته پرواز می کنیم از آن بالا همه کوچک میبینیم نقطه شروع را اگر توانستیم تشخیص دهیم
-
اشک های باران
پنجشنبه 3 فروردین 1396 14:00
بقض ابر و اشک های باران شهر را تیره وتار کرده است بهار نیامده قهر کرد و رفت زمستان سر کار آمده است میهمانان همه خیس خیس نو روز را شرمسار کرده است برکه خالی است ز احساس نی قاز هم سفر قندهار کرده است کبوتراز بام حرم پر زد و رفت جایی دگر سراغ یار کرده است لطف ندارد دوست بر من و تو که تو را مست و مرا بیمار کرده است
-
عید
دوشنبه 30 اسفند 1395 20:34
عید آمد و ما خانه دل را نتکاندیم وآن حال که داشتیم در آن حال بماندیم در دام بلا پیله خود را تنیدیم پروانه جان را ز پیله نپراندیم اصلاح نکردیم دمی باطن خود را در کوی سعادت قدمی پیش نراندیم یک لحظه به خود نآمده ایم تا که ببینیم آتش به مهستان دل خود بنشاندیم هر روز در گوشه ای یک جنگ به پا بود افسوس که از چشم طمع بخل...
-
قصیده هجران
پنجشنبه 12 اسفند 1395 08:47
می بارد از چشم غزل قطره های غم بر سنگ بقض نقش بسته اندژاله های نرم یک باغ از قصیده هجران روی ماه سوزاند بوته های خشک در بیشه ستم صحرای دل عطش دارد از چشمه های خشک کو برگ سبز عاشقی با شاخه قلم شرم دارند ز صبح میخ های دل سیاه دانند که رسوا می شوند در کوچه های وهم درخت مهربانی فاش کرده است خار نمک کجایی که زخم قد کرده...
-
کلبه سفارش کارت عروسی
سهشنبه 3 اسفند 1395 22:47
کلبه ای ساخته ایم از شاخه های نسترن رقص باد و ساز بلبل بر سر فرش چمن کاسه ز ین خورشید به دستان رضا شوق را آورده است در کوچه باغ قلب من
-
رفیق
سهشنبه 3 اسفند 1395 22:38
من تو دورفیق ودو براریم سرد و گرم کشیه روزرگاریم هنوت می کنم بکو هنوم تا د مین سریا سری دراریم
-
خاک
شنبه 30 بهمن 1395 07:12
زهر کرده ای کام مرا خاک شهره کرده ای نام مرا خاک جلگه دریای غم بودهام از قدیم نمک زده ای تو آلام مرا خاک می جوشد ازهر گوشه ام چشمه طلا سیاه چو نفت کرده ای شام مرا خاک کرمی جلیلیان می سرایند ناز که رسانند به عالم پیام مرا خاک به این درشتی ناپدیدم به چشم همه به گوش دوستان رسان سلام مرا خاک