نگاره سبز

آموزش فارسی اول ابتدایی همراه با شعر

نگاره سبز

آموزش فارسی اول ابتدایی همراه با شعر

گفتند اگر که سژل بیاد

خانه ها ویران و دلها ماتم میشود

کس نمی دانست که عزم ملت ایران تجلی می شود

همه یک تن می شوند

و سیل تنهای تنها

هر دست صد دست می شود

پشت ها به هم مچسبند

اراده می شود چون اشتران کوه


بهارسیل

بهار اوما همه جا سیل و اوه

همه جان او گرت هونم خروه

نکرده یه کسی تدبیرو چاره

منی که گپ ای هونه د خوه

بیارش بکنید دنیان او بورد

خیالی که تو دوری یه سروه

د خورموه بیر بیا تا سوسنگرد

دمشو خره و دلشو کووه

پلدختر و ممولو هان و زیر او

کس نی موه بخونه سی خورموه

خوزستا ن نیا د ور د هر لا

چی کاسه پر د اویی لولوه

خدایا شکرت سی ای بهارت

ینه هم قسمت لر و عروه

بنازم غیرت ملت ایران

که هان سوزن سی یک چی تش و توه

نو بهار اوما همه جا اوه او

سیل اوما هونه همهن کرد خرو

سال نو

نو بها اوما همه جا سوز سوز

باغ و بوسو دشت و صحرا سوز سوز

خرم و پایار درخت جون تو

بی بلا و بی قضا با سوز سوز

غنچه لویات همیشه و خنه

مین دوس و آشنا با سوز سوز

مارکت با سال نو صد سال هنی

مین مالت کت خدا با سوز سوز

برقرار بوی که تا ایلی و تو

بر قرارو سر پا با سوز سوز

خدای یکتا

نگاهت چرا سنگین است

چه خطایی ز من سر زده است

که مرا لایق احساس

نمی دانی تو

من چه گویم

که تو را راضی و خشنود کند

و مرا باز به آغوش تو برگرداند

اگر از باغ توغنچه سرخی چیدم

اگر آواز مینای تو را می خوانم

دست من نیست

تقصیر ز آن چشمک مستانه توست

که مرا مثل چراغی

درکوچه بن بست به خود می خواند

گرنبودی

این همه ذوق کجا در دل من می جوشید

بودنت

سوزن گمشده ای است

در کاهدان

من به یک آن

به جهدی تو را خواهم جست

پس مگردان سرت را از من

مثل یک بید که وابسته به آب رود است

موجهایت می کند شاد وسر سبز مرا

من به تو محتاجم

بیشتر از دیروز

بیشتر از حالا

تو خدای یکتای من

تو امیدی که من کاشته ام در دل خود و

نترسم زهر مار پلیدی

ز هر گرگ درنده

ز هر روبه مکار

زهر کینه عقرب

که تو را دارم

و بس

و بجز تو

یکتای دگر نیست که نیست