ای صاف تر از نگاه خورشید
شفاف تر زلالی آب
ای اوج تر از عروج خوبان
ما را به نگاه خویش دریاب
در بیشه خود گم شدم از خویش
با دست به ما اشاره ای کن
روباه وپلنگ و شیرو درویش
دنبال من اند چو لقمه ای ناب
راهی بنما بهر نجاتم
گیرم به دام مکر صیاد
از جهل به دام مکر فتادم
بیداربنما ز غفلت وخواب