سوختیم از آتشت ای آفتاب
پشت ابر اندی بمان دیرتر بتاب
ما به باران خدا محتاج تریم
پس چرا می آیی اکنون با شتاب
سهم تو از آسمان باشد سه ماه
بیشتر از این نیست ماندن را ثواب
ظهر ها وقتی که برق ها می روند
می شویم چون گوشت بریانی کباب
دستمان کوتاست بهر اعتراض
می کنیم با ناسزا تو را خطاب
سوختیم از آتشت ای آفتاب
لعنتی زود تر برو دیگر متاب